تقدیم به متولدین ۷۳ به بعد :
اول مهر ماه شنبس …
غروب جمعه ی ۳۱شهریور …
صدای اذانم میاد !
فرداش باید بری مدرسه بعد ۳ ماه …
تصورِشم عذاب آوره ؛ وای داره گریم میگیره ، دستمال کاغذی برسون …
::
::
عاغا کصافط اینطوری نوشته میشه “کثافت”
گفتم یادآوری کنم بچه هایی که میرن مدرسه غلط املایی هاشونو گردن ما نندازن !
راستی عاغا هم آقا نوشته میشه !
::
::
بابا غصه نداره تا چشم به هم بزنی تموم میشه…
“زمزمه های پدر و مادر در عصر ۳۱ شهریور”
::
::
شما یادتون نمیاد اون روزهایی که هوا برفی و بارونی بود ناظم مدرسه میگف امروز صف نیست مستقیم برید سر کلاس ما هم خر کیف میشدیم میرفتم کلاس !
::
::
چشماتونو ببندید و اون لحظه ای رو به خاطر بیارید که آخرین امتحان رو تموم کردید و برگه رو دادید به مراقب و با یه حس خَلاصی دارید میاید سمت خونه و واسه تابستون نقشه میکشید و هزارتا رویا …
هووووی عمو کجایی ؟ جلوی پاتو نگاه کن ؛ فردا باید بری مدرسه …
::
::
چه حس خوبی بود وقتی میرسیدیم به درسهای آخر کتاب …
::
::
یادمه همیشه واسه اینکه زود برم تو کوچه بازی کنم ، مشقامو چند خط در میون رد میکردم تا زودتر تموم شه …
::
::
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده که وقتی تنها یه گوشه حیاط مدرسه وایستاد ، یه نفر میومد و بهت میگفت: با من دوست میشی ؟
::
::
شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد…
::
::
تفاوت دو جنس رو از اینجا بفهمید که دخترا دو ماه قبل از سال تحصیلی جدید لوازم تحریرشون آمادس ولی پسرا سه هفته بعد از شروع مهر تازه یادشون میاد حتی کتاباشونو نگرفتن …
::
::
یادش بخیر تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم ، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند ، اونکه وارد میشد هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد ، محکمتر رو میز میکوبیدیم …
::
::
یادمه یکی از پر استرس ترین لحظات دوران ابتدایی وقتی بود که دیکته تموم میشد و مبصر دفترا رو جم میکرد میذاشت رو میز معلم ؛ هی حواسمون به دفترمون بود ببینیم کی نوبت صحیح کردن دیکته ما میشه ، نوبتمون که میشد همش چشممون به خودکار معلم بود ببینیم غلط داریم یا نه … قلبمونم تند تند میزد !!!
::
::
شما یادتون نمیاد اوج احتراممون به یه درس این بود که دفتر صد برگ واسش انتخاب می کردیم !
::
::
دقت کردین ؟
چند ساله که توی این ایام وقتی به یه بچه مدرسه ای میگی “وااای دوباره باید بری مدرسه” اصلا انگار نه انگار ، کارشون از دایورت و بلوتوث و وای فای هم گذشته …
نمیدونم توی این قضیه دانشمندان دست داشتن یا نه ؟!
::
::
یادش بخیر دبستان که بودیم هرچی میپرسیدن و میموندیم توش ، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !
::
::
یادش بخیر صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو …
::
::
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من میفته…
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده
که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی
یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی؟
حالا ما که دوستیم، فردا سر صف میبینمت !
::
::
معلم اضیظم
عذ اینکه به من خاندن و نوشطن عاموخطی حذار بار اضط ممنونم !
::
::
اول مهر و شروع شدن حکم فرمایی شما را در مدرسه تبریک میگوییم ،
از طرف جمعی از بچه ها واسه شما مدیر عزیزمـــون !
::
::
در مدرسه زندگی در کلاس دنیا، سر زنگ املا، یادمان باشد برای محبت
تشدید بگذاریم تا نیم نمره از محبت ها کم نشود…
::
::
در مدرسه از نشاط من کم کردند…
از فرصت ارتباط من کم کردند…
هر وقت به هم عشق تعارف کردیم…
از نمره ی انضباط ما کم کردند…
::
::
لیدیز اند جنتلمن ، کمربندهاتونو محکم ببندید
داریم به شهر آرزوهــا نزدیک میشیم
اِاِاِعــه ، فک کنم رسیدیم
پیاده شید بابا پیاده شید رسیدیم به مدرســه !
::
::
وقتی معلم پرسید عشق چند بخشه؟
گفتم: یه بخشه
اما وقتی تو رو دیدم فهمیدم عشق سه بخشه
عطش دیدن تو، شوق با تو بودن، اندوه بی تو بودن
::
::
اول دبستان خواندید آن مرد آمد
سالها گذشت و ترشیده شدید
و آن مرتیکه هنوز نیامده
::
::
دقت کردین جدیدن داره یه بوهایی میاد ؟!
پاک رفته تو اعصابم ،موندم چیه این …
” بوی ماه مهر ، ماه مدرسه “
” بوی شادی های راه مدرسه “
اِاِاِ ایـــن بود ؟!
::
::
عشق => سرکاری
محبت => تظاهر
مهربونی => مسخرست
وفا => مرده
احد و پیمون => دلخوشی
عاطفه=> تموم شده
مهر => مدرسهها باز میشه
::
::
روزهای اول تحصیل درمکتب عشق مدام با خودم مرور میکردم
عشق یعنی حاصل جمع دل عاشق ومعشوق
عشق یعنی ضرب در ضربان یار
کاش ازعشقم درپرانتزنگهداری میکردم
افسوس که دیر شده ودرعاشقی مشروط شدم
::
::
هر چیز به معیاری سنجیده شود لیکن
من درد و محبت را معیار نمی بینم
ژرفای محبت را در کار چو طی کردم
بهتر ز تو شاگردم من یار نمی بینم
::
::
برای با هم بودن بهانه زیاد است
بیا ما هم با هم باشیم
البته فردا سر کلاس !
::
::
اگه گفتی شباهت معلم با دماسنج چیه؟
هر دوشون وقتی صفر رو نشون میدن ، آدم می لرزه!
به اول مهـــر خوش اومدی
::
::
سال جدید تحصیلی را به شما دوست عزیزم تبریک میگم ،
امیدوارم شما هم مثل من به درجات بالای علمی دست پیدا کنید !
::
::
اگر کسی بتواند معلم خوبی باشد ، خیانت کرده است اگر به کار خوب دیگری بپردازد . چرا که معلمی مقام پیغمبری و تعلیم مقام خدایی است .
معلم شهید ، دکتر شریعتی
::
::
در مدرسه زندگی در کلاس دنیا ، سر زنگ املا ، یادمان باشد برای محبت
تشدید بگذاریم تا نیم نمره از محبت ها کم نشود . . .