زمان جاری : سه شنبه 16 اردیبهشت 1404 - 5:11 بعد از ظهر
نام کاربری :
پسورد :

آخرین اخبار و اطلاعیه ها

کاربر گرامی:اگر تازه ثبت نام کرده اید لطفا قوانین انجمن را بخوانید،تا با مشکلی روبه رو نشوید.


تاپیک سایت های مفید و کاربردی
•´¯`•.چت روم تالار گفتمان اسکینک دات آی آر .•´¯`•
تاپیک جامع تغییر نام کاربری اعضای اسکینک

پاسخ جدید
تعداد بازدید 813
نویسنده پیام
blogha
آنلاین

ارسال‌ها : 342
عضویت: 24 /10 /1392
محل زندگی: بوشهر-جم
سن: 16
تشکرها : 27
تشکر شده : 200
اسرار 90 روزه دختر جني!!

در زير گفتگويي را كه با اون شده رو براتون گذاشتم بخونيد حتماً نظر هم بدين:

دختري 19 ساله به نام زينب با جن ها در ارتباط است او مي گويد كه بعد از چندي اين جن ها باعث آزار و اذيت او و مادرش شده اند .

خانه آنها در يكي از محله هاي جنوب تهران است . و حالا گفتگوي زينب را بشنويد:

*از كي با اين موجودات در ارتباطي :

**از سه ماه پيش

*آيا دوران كودكي جن ها را ديده بودي يا از چيزي مي ترسيدي ؟

**من در كودكي نه جن ديدم و نه از چيزي مي ترسيدم ، من حتي در تاريكي براي گربه قبلي ام غذا مي بردم حتي از تاريكي هم نمي ترسيدم .

*نظر پدر و مادرت در مورد جن ها چيست ؟

**من پدر ندارم و مادرم هم از آنها نمي ترسد ، بلكه از آنها بدش مي آيد و مدام به آنها نفرين مي كند كه در آن موقع آنها من را اذيت مي كنند .

*گربه را از كجا پيدا كردي و چند سال آن را داري ؟

**يك گربه ماده 3 سال پيش آمد در بالكن خونه ما و گربه ام را به دنيا آورد . جالب اين جا بود كه گربه ها هميشه 5 الي 6 بچه به دنيا مي آورند ، ولي اين گربه مادر همين يك گربه را به دنيا آورد . و بعد از دو روز ديگه مادر گربه ام نيامد .

*چه جوري به اين گربه انس گرفتي ؟

**چون مادر گربه نيامد من به مراقبت از او پرداختم . او تا حدي به من انس گرفته بود كه بعضي مواقع احساس مي كردم به من مي گويد ، مامان! تمام رفتارهايش مانند يك انسان بود . گربه ام حتي من را مي بوسيد .

*گربه نر بود يا ماده ؟

**من اسمش را نيلو گذاشته بودم ولي بعد از مردنش دامپزشكي كه برده بوديم ، جنسيت او را نر اعلام كرد .

از كي جن ها رو زياد مي بيني ؟

آن شب خوابم نمي برد ، ساعت نزديك 4:30 صبح بود به خاطر همين با گربه ام رفتم دم در خانه مان و نيلو (گربه ام) رفت تو كوچه كه يكدفعه ديدم با يك گربه سياه كه پدر نيلو (گربه ام) بود و بارها ديده بودمش ، داشت دعوا مي كرد . اول به خيالم يك دعواي ساده بود ، ولي گربه سياه در تاريكي كوچه تبديل به يك آدم سياهپوش شد كه عينك دودي زده بود و موهايش عين پلاستيك مي ماند و وقتي داشت مي آمد طرف خانه ما ، من در را بستم و او غيب شد از اين ماجرا به بعد و بعد از مردن گربه ام آنها را زياد مي ديدم .

*چگونه آنها را مي بيني ؟

**آنها با من كاري نداشتن ولي هر زمان مادرم با من يا بدون من ميرفت پيش جن گير و دعا نويس آنها مرا كتك مي زدند ( با اشاره به در آشپزخانه ) مي گويد : حتي يك دفعه از همين در تا انتهاي آشپزخانه پاي من را گرفتند و كشيدند .

*گربه ات چه طوري مرد ؟

**يك روز وقتي من و مادرم از بيرون آمديم خانه ديديم كه نيلو وسط حياط افتاده ، طوري كه انگار سرش زير پاي يك نفر له شده بود وقتي او را به دامپزشكي پيش دكتر خيرخواه برديم او هم نتوانست چگونگي مرگش را تشخيص دهد و فقط گفت خفگي است .

*از كجا فهميدي كساني كه با آنها در ارتباطي جن هستند ؟ آيا قبلا جن ديده بودي ؟

**نه من جن نديده بودم از آنجاييكه آنها غيب مي شدند و شكل واقعي خود را در خواب به من نشان مي دادند . آنها در بيداري به شكل انسانهايي عجيب با پوششي عجيب خودشان را به من نشان مي دادند ولي در خوابم به شكل واقعي مي آمدند ، آنها داراي شاخهاي خاكستري – چشمان قرمز و پوستي كلفت و براق هستند و در سر و بازويشان خارهايي دارند .

*درس هم مي خواني ؟

**نه من در دوران ابتدايي چون خونريزي بيني داشتم به حدي كه بي هوش مي شدم مدير مدرسه گفت : كه ديگر نمي تواند من را در مدرسه قبول كند ، سال دوم ابتدايي ترك تحصيل كردم ، اما دوباره در سال 79 شروع به درس خواندن كردم . شبانه مي خواندم و غير حضوري واحدهايم را پاس مي كردم .

طوري كه در طول 3 سال ، ده بار معدل قبولي در كارنامه ام بود . ده سال را در سه سال خواندم .

*با وجود جن ها چه طور درس مي خواندي ؟

**با وجود آنها من آن قدر انرژي داشتم كه با نمرات عالي قبول مي شدم .

*آيا تو تخيلي هستي؟

**تخيلي نبودم ونيستم .

*به ارتباط با جن ها علاقه نشان مي دادي يعني قبل از اين جريان دوست داشتي با آنها ارتباط برقرار كني ؟

**من اصلا به آنها فكر نمي كردم حتي مطالعه هم در اين زمينه نداشتم .

*قبل از ديدن جن ها چيز غير عادي در خانه تان رخ نداده بود ؟

**تنها اتفاق غير عادي و جالب اين بود كه بعضي چيزهايي كه در جايشان بود از جاي ديگري سر در مي آوردند ، يك بار دسته كليدم را روي ميز در اتاقم گذاشته بودم آن قدر دنبالش گشتم تا وسط كتابهايم پيدا كردم .

*رابطه تو با آنها چه طور بود ؟

**دوست داشتم پيش من بمانند ، من خيلي به آنها عادت كردم وقتي آنها نيستند من هيچ انرژي ندارم .

*دوست داشتي مثل جن ها باشي ؟

**آنها به من مي گفتند : سيستم عصبي تو مشكل داره و زياد عمر نمي كني ، اگر تا يك مدت با ما باشي جزئي از ما مي شوي آنها مي گفتند ما تو را قوي و بعد ضعيف كرديم تا بفهمي هيچ انساني به كمك تو نمي آيد ، آنها از انسانها متنفرند .

*الان چه احساسي نسبت به آنها داري ؟

**دوست دارم دوباره بيايند آخه چند وقتي است كه آنها را زياد نمي بينم . مي خواهم دوباره انرژي بگيرم .

*با اين انرژي كه به تو مي دادند چه كار مي كردي ؟

**من مي توانستم در تاريكي مطلق در آينه به چشمهايم خيرع شوم و رنگ آنها را از قهوه اي تيره به كهربائي برسانم و اينكه شبها در آيينه كساني را كه فردا صبح با آن برخورد داشتم مي ديدم . دو برابر يك مرد قدرت داشتم ، جسور وشجاع بودم .

*تو نماز هم مي خواني ؟

**قبل از دوستي با آنها مي خواندم ، ولي بعد از دوستي با آنها نميخوانم چون آنها دوست ندارند.

*وقتي با آنها دوست شديد و رابطه پيدا كرديد در مورد خود چه فكر ميكرديد ؟

**فكر ميكردم از آدمهاي ديگه جدا هستم و از همه آدمها بزرگترم جن ها به من مي گفتند، چشمانت را ببند و من اين كار را ميكردم و با خودم مي گفتم، يك جن بكش – يك جم شرور ويا خوب بكش بعد وقت چشمانم را باز ميكردم يكي از اونها را به صورت تصويري مبهم روي كاغذ مي كشيدم .

*چند سال هست در اين خانه زندگي مي كني ؟

**از موقعي كه به دنيا آمدم 19 سال .

*پدرت چندساله فوت شده ؟

**او فروردين ماه 1377 فوت شده است .

*جن هايي كه با آنها ارتباط داري چند نفرنند ؟

**اول 4 نفر بودند اما الان بيشترند .

*از كدومشون بيشتر خوشت مياد ؟

**از بچه يكي از جن ها

مادر زينب مي گويد :

يك روز داشتم چاي مي خوردم كه ديدم يك زني دارد از حياط به طرف در اتاق مي ايد . رفتم در را بستم چون احساس مي كردم براي اذيت كردن زينب مي ايد وقتي كه در را بستم براي اين كه تلافي كند هر چي آشغال بود ، ديدم از بالا به داخل چايي من مي ريزد .

زينب به من گفت : من يك دختر باردار سياه مي بينم كه تو خانه خواهرم از اين اتاق به آن اتاق مي رود .

و حالا خود زينب در ادامه گفته هاي مادرش مي گويد :

جالب اينجاست كه وقتي مامانم با آنها لج مي كند و به روي زمين آب جوش مي ريزد ، كف پاي من مي سوزد و حالت تشنج به من دست مي دهد .


امضا کاربر







جمعه 04 بهمن 1392 - 14:49
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 4 کاربر از blogha به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mb74 & alisharqi & p0pc0rn & yasanomid &
skinak
آفلاین



ارسال‌ها : 17297
عضویت: 12 /7 /1393
شناسه یاهو: shirazposhtibanbot
آی دی تلگرام:
تشکرها : 9564
تشکر شده : 29069
پاسخ : 1 RE اسرار 90 روزه دختر جني!!

من خودم بچه جنوب شهر تهرانم

این داستان مال 9 ساله پیش هست

کذب محض و کاملا دروغ است

از این اراجیف دیگه نزارید

+ قفل


امضا کاربر
کیفیت,امنیت,پشتیبانی
نمایندگی هاست خرید هاست


جمعه 04 بهمن 1392 - 14:55
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 2 کاربر از skinak به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: alisharqi / fox /
اطلاعیه جلسه مدیران اسکینک
mb74
آفلاین



ارسال‌ها : 1913
عضویت: 11 /8 /1392
محل زندگی: qazvin
سن: 18
شناسه یاهو: violinmb
تعداد اخطار: 1
تشکرها : 1083
تشکر شده : 655
پاسخ : 3 RE اسرار 90 روزه دختر جني!!

واییییییییییی مامان جوننننننن من میترسم تصویر: /weblog/file/forum/smiles/32.gif


امضا کاربر
رفتم خدمت سربازی وزارت دفاع شفیع زاده قزوین افتادم
بدی خوبی حلال کنید



جمعه 04 بهمن 1392 - 15:00
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از mb74 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: alisharqi /
اطلاعیه جلسه مدیران اسکینک
nikita
آفلاین



ارسال‌ها : 2231
عضویت: 24 /2 /1393
سن: 21
تشکرها : 717
تشکر شده : 2039
پاسخ : 4 RE اسرار 90 روزه دختر جني!!

چرا بچه های مردمو می ترسونیدتصویر: /weblog/file/forum/smiles/18.gif


امضا کاربر

بـــــــه زودیــــــــــــــــــ . . .


جمعه 04 بهمن 1392 - 15:14
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از nikita به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: alisharqi /
اطلاعیه جلسه مدیران اسکینک
jackson875
آفلاین



ارسال‌ها : 2325
عضویت: 20 /6 /1392
محل زندگی: تهران
سن: 20
شناسه یاهو: jackjackson875@yahoo.com
تشکرها : 420
تشکر شده : 1324
پاسخ : 6 RE اسرار 90 روزه دختر جني!!

نقل قول از spyhichkas

نقل قول از spyhichkas

من خودم بچه جنوب شهر تهرانم

این داستان مال 9 ساله پیش هست

کذب محض و کاملا دروغ است

از این اراجیف دیگه نزارید

+ قفل

لطفا تاپیک قفل رو باز نکنید

ممنون میشم احترام بزارید

کاملا درست

جمعه 04 بهمن 1392 - 15:20
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از jackson875 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: skinak /
اطلاعیه جلسه مدیران اسکینک


برای ارسال پاسخ ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
xتبلیغات
...
X بستن تبلیغات
نمایندگی هاست خرید هاست